هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » خسرو نکونام »وداع با پدر
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

وداع با پدر

وداعی تلخ بود و حزن انگیز
سراسر سینه ام از غصه لبریز
گرفتم دست لرزانت به نرمی
فشردم بر دو چشمانم به گرمی
"پدر این آخرین دیدار ما بود"
لبت خاموش بود اما نگاهت
به آرامی به من بدرود می گفت
تن لرزانت اندر بازوانم
همه تار وجودم را برآشفت
"چه جانفرساست این درد جدایی"
همین دیروز بود با تو نشستم
هزاران عهد وپیمان با تو بستم
به من گفتی ره مردانگی را
فروتن بودن و افتادگی را
"پدر هر جمله پاک و بی ریا بود"
به من گفتی که دانش بهترین است
پسر غافل مشو راه تو اینست
ادب را پیشه کن در زندگانی
به مظلومان کمک کن تا توانی
"پدر راه تو راه کبریا بود"
پدر رفتی و می دانم که فردا
نمی بینم ترا من بار دیگر
و می دانم مرا در زندگانی
نباشد چون تویی غمخوار دیگر
"تو را دست خدا من می سپارم"
پدر چون من تو هم آزرده بودی
دلت پر خون و بس افسرده بودی
تو جایی می روی کانجا ستم نیست
نشانی از فریب و درد و غم نیست
"دریغا زندگی بس بی وفا بود"
الا ای تار و پود و ریشه من
تو ای سرچشمه اندیشه من
رسد روزی که آیم بر مزارت
نشینم بار دیگر برکنارت
"پدر این بازی چرخ خدا بود"